چه كرديد؟!!
آيتالله شيخ عبدالرّحيم سامت (از شاگردان مرحوم سيد ابوالحسن اصفهاني): ايشان (مرحوم سيّد) از نظر هوش و ذكاوت فوقالعاده بود.
روزي يكي از دوستان به نام «آقا شيخ علي مشكاة» كه قصد داشت به ايران بازگردد، رفته بود خدمتِ «مرحوم سيّد»، براي خداحافظي و گرفتن اجازهنامه.
(ميدانيد در آن روزگار، مرسوم بود كه وقتي كسي ميخواست به وطن بازگردد، از أساتيد خود اجازاتي ميگرفت) وقتي از محضَرِ «مرحوم سيّد» برگشت، ديدم ميخندد!
گفتم : چرا ميخندي؟!
گفت : چيز شگفتانگيزي امروز ديدم!
بيست سال پيش، وقتي «آقا سيّدأبوالحسن اصفهاني» به حال اعتراض، عراق را ترك كرده بود و به ايران آمده بود، در قم، خدمت ايشان رسيدم و اجازه نامهاي از محضرشان گرفتم.
اكنون، پس از بيست سال، كه از آن زمان ميگذرد، به خدمت ايشان رسيدم، تا اجازه اجتهاد بگيرم.
فرمود : آن اجازهاي كه در «قم»، به شما داديم چه كرديد؟!!
اين أمر، واقعاً از فردي چون ايشان با آن همه اشتغال، آن هم در سنّ كهولت، أمر عجيبي بود!
(مجلّه حوزه : شماره 67)
روزي يكي از دوستان به نام «آقا شيخ علي مشكاة» كه قصد داشت به ايران بازگردد، رفته بود خدمتِ «مرحوم سيّد»، براي خداحافظي و گرفتن اجازهنامه.
(ميدانيد در آن روزگار، مرسوم بود كه وقتي كسي ميخواست به وطن بازگردد، از أساتيد خود اجازاتي ميگرفت) وقتي از محضَرِ «مرحوم سيّد» برگشت، ديدم ميخندد!
گفتم : چرا ميخندي؟!
گفت : چيز شگفتانگيزي امروز ديدم!
بيست سال پيش، وقتي «آقا سيّدأبوالحسن اصفهاني» به حال اعتراض، عراق را ترك كرده بود و به ايران آمده بود، در قم، خدمت ايشان رسيدم و اجازه نامهاي از محضرشان گرفتم.
اكنون، پس از بيست سال، كه از آن زمان ميگذرد، به خدمت ايشان رسيدم، تا اجازه اجتهاد بگيرم.
فرمود : آن اجازهاي كه در «قم»، به شما داديم چه كرديد؟!!
اين أمر، واقعاً از فردي چون ايشان با آن همه اشتغال، آن هم در سنّ كهولت، أمر عجيبي بود!
(مجلّه حوزه : شماره 67)
+ نوشته شده در دوشنبه هفتم اردیبهشت ۱۳۸۸ ساعت 8:55 توسط م.راد
|